معنی سرپرست جامعه اسلامی
حل جدول
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
سرپرست. [س َ پ َ رَ] (نف مرکب، اِ مرکب) مهماندار. (آنندراج). || خادم و خدمتکار. (برهان) (غیاث). || بیماردار و پرستار بیمار ومواظب مریض از دوا و غذا. (انجمن آرا):
بدستوری سرپرستان سه روز
مر او را بخوردن نیم دلفروز.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 1959).
|| مراقب. مواظب.
اسلامی
اسلامی. [اِ] (ص نسبی) منسوب باسلام: قرون اسلامی. || مسلمان. رجوع باسلامیان شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
اسلام پذیر آشتیگر (صفت) منسوب به اسلام آنچه از تمدن و فرهنگ و جز آن که منسوب به اسلام باشد، پیرو اسلام مسلمان. جمع: اسلامیان. یا دوره اسلامی عهد اسلامی. دوره بعد از اسلام. یا قرون اسلامی. قرنهایی که از آغاز اسلام ببعد سپزی شده است.
فرهنگ عمید
فارسی به عربی
حارس، مرافق، مراقب، مشرف
واژه پیشنهادی
آقا بالاسر
معادل ابجد
1183